- تاریخ ارسال : چهار شنبه 1 آبان 1392
- بازدید : 1345
وقتی بیمار در دوران مصرف قرار می گیرد مصرف مواد بر روی رفتار، احساس ، افکار و باورهای بیمار تاثیر می گذارد به گونه ای که این تغییرات به تدریج اتفاق می افتد بیمار در اوایل عمل یا رفتار مصرف را انجام می دهد و بعد از چند مدت تکرار ،به تدریج این حالت بر روی احساسات و افکار بیمار تاثیر می گذارد.
بعد از مدتی فکر مواد و احساس نیاز به مواد رفتار مصرف مواد را بر می انگیزد و این حالت تکرار خواهد شد و یک چرخه معیوب را ایجاد خواهد کرد . این چرخه در ابتدا بدین صورت است که رفتار مصرف احساس و افکار بیمار را تحت تاثیر قرار می دهدو بعد از چند مدت افکارواحساسات اعتیادی رفتار اعتیادی را به وجود خواهد اورد. نمودار این چرخه بدین صورت خواهد بود.
و این چرخه مثل یک سیکل معیوب تکرار خواهد شد تا جایی که افکارو احساسات اعتیادی بخش بزرگی از افکار روزمره فرد را شکل خواهد داد تکرار شدن این افکار و احساسات در طول روز به تدریج مقوله ای جدید به نام باورهای اعتیادی را ایجاد می کنند تا جایی که دیگر بیمار تحت تاثیر عمیق باورهای اعتیادی خود قرار می گیرد.
در چنین شرایطی افکار واحساس اعتیادی پشتوانه خوبی برای سیطره و نفوذ بیشتر پیدا می کنند.زیرا انها از مخزن و پشتوانه ای قوی و پرانرژی به نام باورهای اعتیادی بر خوردارند و خود را به صورت افکار اتوماتیک و غیر اتوماتیک نشان می دهند.
آنچه که برای بیمار مصرف کننده به نسبت ایجاد مشکل می کند افکار اتوماتیک می باشد نه افکار غیر اتوماتیک مثال ان ساده است زمانی یک بیمار با یک برانگیزان مواجه می شود افکار اعتیادی معمولا اتوماتیک به صورت مکرر به سمت او حمله ور می شوند این افکار حمله ور شده از جای به نام باورهای اعتیادی فرد تغذیه می کنند و فرد را فکر باران می کنند.
در اینجاست که می توان فهمید احساسات اعتیادی معمولابعد از افکار اعتیادی شعله ور می شوند زیرا اگر بیمار به افکار اعتیادی خود بها دهد و یا به انها شاخه برگ دهد وسوسه مواد در بیمار شعله ور می شود. معمولا هوس و وسوسه از احساس بیمار شعله ور می شود.
ودلیل موجه دیگر برای تصدیق این حالت می توان از اینجا نتیجه گرفت که ما می توانیم افکار را کنترل کنیم چه به صورت اتوماتیک و غیر اتوماتیک حتی به اندازه یک صدم ثانیه ولی هوس و وسوسه را نمی توانیم کنترل کنیم بلکه باید انرا مدیریت کنیم زمانی که بیمار به وسوسه می رسد زمانی است که بیمار با بها دادن به افکار خود شعله وسوسه را فروزان و ان را مانند موجی بر انگیخته کرده است . حالت زیر را می توان به شکل زیر متصور شد.
در نقطه اوج وسوسه واقعا شرایط فوق العاده سختی برای بیمار ایجاد شده است پس باید به بیمار کمک کرد تا بتواند وضعیت خود را مدیریت کند در چنین شرایطی تغییر مکان دادن بیمار معمولا گزینه ای خوب برای فروکش دادن احساس و وسوسه بیمار باشد .
مهارتهای مقابله با وسوسه در این زمان به بیمار کمک خواهد کرد ( که در الگوی درمان ماتریکس آموزش داده می شود ) . درک این شرایط از طرف خانواده و اطرافیان برای بیمار دلگرمی به ارمغان خواهد آورد و درنهایت انگیزه برای درمان افزایش می یابد.
منبع : آینده